یکی از رفقای خیلی قدیمی (حدودا 10 یا 11 سال پیش) من کامپیوتره.

اون اولا زیاد نمیشناختمش و خیلی اذیتش میکردم.اما الان هم اون رفیق صمیمی منه هم من برای اون(البته فکر کنمwink)

از همون اول ازش به عنوان اسباب بازی استفاده نمیکردم و دوست داشتم بجای مهارت داشتن توی بازی های کامپیوتری توی کار باهاش مهارت داشته باشم.

خیلی گذشت تا تونستم درکش کنم و دیگه هی الکی باهاش ور نرم.

و تا الان در بهترین ورژن خودم هستم قطعا یار قدیمی من کامپیوتر کمک زیادی کرده.

پدرم اولین شگرد ها رو یادم داد از جمله اینکه چجوری تصویر پس زمینه رو عوض کنم و از یک جایی دیدم که دیگه چیز جدیدی در کار نیست وارد کتاب ها شدم مخصوصا مجموعه کتاب کلید که امیدوارم همونجوری که به من کمک کردند خدا هم بهشون کمک کنه.

اما بعد از کار با ویندوز و اینترنت و سایر نرم افزار ها و امکانات وارد عرصه ای شدم که هیوچوقت نمیتونستم حدس بزنم! برنامه نویسی

البته هنوز در این راه خیلی بی تجربه و مبتدی هستم اما در حال پیشرفت.از تابستان پارسال شروع شد که دیدم برنامه نویسی و اصولا خلق برنامه ها ، و چیز هایی غیر فیزیکی که مردم ازشون استفادده میکنن در واقع یک هنره! من هم که هنرمند ! 

تا به الان خیلی در این رشته تحقیق کردم و خیلی سوالات داشتم و به جواب خیلی هاشون رسیدم!

شاید به نظر عجیب و مسخره بیاد اما وقتی پای کد و سیستم میشینم به کلی زندگی نکبت بار و آدمای لعنتی توش رو از یاد میبرم و با شوق شروع به تایپ میکنم.

البته این یار قدیمی بنده الان یار قدیمی پدرم هم هست!frown

چون من و خانواده پول خرید لپ تاپ نداریم مجبورم از این استفاده کنم البته لازم به ذکر هست که برای همین هم خدارو شکر.

خیلی ها هستن همین هم ندارن.

اما من نه تنها شرایط رو مانع پیشرفت آدمی نمیبینم بلکه هیچ چیز رو باعث پیشرفت نکردن آدمی نیز نمیبینم.

و من به این اعتقاد دارم که تمام محدودیت های انسان ذهنی است!
خب رفیق فکر کنم برای این پست و امشب بس باشه خوب بخوابی و امیدوارم از دستم به خاطر فشار آوردن بهت ناراحت نشده باشی!blush


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها